رفتن به محتوا

شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان

شناسنامه احزاب و جریانات سیاسی افغانستان

 

 

شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان

در مورد این جریان سیاسی - تاریخی شاید بیشتر از هر جریان شیعی دیگر حرف گفته شده و در نشریات و کتاب‌ها درج شده باشد، چرا که در روزگاری شورای اتفاق بزرگ‌ترین و قدرتمندترین حزب سیاسی هزاره‌جات به‌حساب می‌رفت و به شکل یک حکومت درآمده بود هرچند که در اخیر عمر خیلی ضعیف و کوچک شد. به ترتیب به نظریات ارائه شده در مورد شورای اتفاق اشاره می‌کنیم:

غرجستانی در کتاب مبارزات هزاره‌ها در بیست سال اخیر افغانستان می‌نویسد:

شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان که به ارتباط اعضای اتحادیه به وجود آمد، در اوایل تمام هزاره‌جات را در اختیار داشت با آنکه معنی قدرت مردمی خود را تمثیل و تبلیغ نمی‌توانست جریده مفید را در ایران چاپ می‌نمود. به جهت پراکنده شدن اعضای کمیته فرهنگی آن از نشر باز ماند که از جمله اعضای مهم آن نادر علی مهدوی است، پست ریاست آن را سید علی بهشتی دارد که دفتر عمده خارجی شورای اتفاق در کویته پاکستان توسط عبدالصمد اکبری اداره می‌شود.



آقای خسروشاهی درباره شورای اتفاق نوشته است:

شورای اتفاق اسلامی، به رهبری سید علی بهشتی که از آغاز اشغال کشور و کودتای کمونیست‌ها فعالیت‌های فرهنگی - نظامی در داخل افغانستان داشته است، دفاتر متعددی در پاکستان و ایران دارد. شورای مذکور در سال‌های قبل به علت اخلالگری‌های منافقین، شعب و دفاتر خود را در ایران تعطیل کرد، اما خوشبختانه در این اواخر دوباره در ایران به فعالیت پرداخته است.

شورای اتفاق اسلامی جزء ائتلاف هشت‌گانه سازمان‌های اسلامی افغانی‌های مقیم جمهوری اسلامی ایران نیست، ولی همواره در نبرد بر ضد اشغالگران روس، هم دوش دیگر برادران مسلمان، شرکت داشته است.



آقای الیور روا این‌طور می‌نویسد:

۲- نهضت سال ۱۹۷۹ علیه کمونیست‌ها

در سال ۱۹۷۹ آتش قیام‌های محلی شعله‌ور می‌شود، اما به‌زودی تمایل بر ایجاد هماهنگی در سطح کل هزاره‌جات پدیدار می‌شود. در سپتامبر ۱۹۷۹، چندین صد نفر اعم از میر، ملا، سید، شیخ و روشنفکر در ورس اجتماع می‌کنند. پس از طی مراحلی که به‌خوبی شناخته نشده، سید بهشتی به حیث رئیس شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان انتخاب می‌شود. فرماندهی نظامی به سید محمد «جگلان» (سرگرد)، فرزند یکی از اعیان خوات سپرده می‌شود: او یکی از نادر هزاره‌هایی است که افسر حرفه‌ای بوده است. زوج بهشتی - جگلان بعدازاین به شورا حکومت خواهد کرد…
شورا به سه گرایش روی می‌آورد: یک قطب غیرمذهبی که میرها و چپ‌گرایان (اتحاد مائوئیست‌ها و اعیان یکی از اصول پابرجا در نهضت مقاومت افغانستان است. چرا که اولی‌ها غالباً فرزندان گروه دوم هستند) حول خود گیرد آورده: آنها را در سازمانی به نام تنظیم که در کویته بنیان نهاده شده باز خواهیم یافت. دیگر، قطب اسلام‌گرایان تندرو و متشکل از شیخ‌های طرف‌دار انقلاب ایران. آنان هم با میرها که متهم به فئودال بودن هستند - مخالف‌اند و هم با کاست سیدها که متهم به فساد و پارتی‌بازی‌اند (که ظاهراً صحت دارد). یک مرکز سنت‌گرا و روحانی نیز وجود دارد که زیر نفوذ سیدهاست. همین مرکز که در ابتدا اکثریت را در دست داشت، تا سال ۱۹۸۳ با تکیه به هر یک از دو بال خود به طور متناوب بر شورا حکم می‌راند.

۳- نبرد میان تمایلات مختلف تا سال ۱۹۸۳

تا تابستان سال ۱۹۸۲، مرکز برای در هم شکستن قدرت سیاسی میرها بر بنیادگراها تکیه می‌کند: سران اصلی میرها (نظیر محمد امیر بیک از قزل) ابتدا توقیف و سپس به پاکستان تبعید می‌شوند. اما در تابستان ۱۹۸۲، تندروهای شورا باتکیه‌بر حزب هزاره طرف‌دار ایران به نام نصر که تاکنون خارج از شورا بوده به کودتایی علیه سید بهشتی دست می‌زند. نیمی از والی‌های محلی شورا (مثل اکبری در بهسود و علوی در لعل) و شخص معاون بهشتی (صدیقی نیلی) با نصر متحد و در صدد گرفتن ورس برمی‌آیند. اما با کمک جگلان (سرگرد) که دهقانان ناهور را بسیج می‌کند و با میرهایی که قبلاً مغضوب بودند (نظیر غریب داد از بهسود و حاجی نادر از ترکمن) متحد می‌شود و کودتا در لحظهٔ حساس با شکست مواجه می‌شود.
نصر که بخش اعظم قلمرو خود را ازدست‌داده به پایگاه‌های خود در دایکندی، ترکمن و دره صوف عقب‌نشینی می‌کند. این وضعیت تا سال ۱۹۸۴ برقرار می‌ماند و شورا می‌تواند نظام اداری خود را در محل مستقر سازد.

۴- حکومت شورا

شورا لباس‌های مندرس دولت رژیم گذشته را به تن می‌کند، همان ساختمان‌ها، همان دستورات اجباری و همان بیگاری و مالیات و اونیفورم. این تنها گرایش در نهضت مقاومت افغانستان است که به‌جای آن به‌وضوح از دولت‌گرایی فاصله بگیرد با علاقه تمام در قالب دولتی که بیشتر تقلیدی است تا واقعی در می‌آید. درباره این دولت‌گرایی مشکل‌آفرین می‌توان از خود سؤال کرد چگونه مذهب شیعه که به طور سنتی از آن سرکشی و گردنکشی یاد می‌شود به این خوبی در هزاره‌جات با دولت الفت یافته است. چه بر سر تشیع یا سنت ایرانی آمده است؟ بااین‌همه به‌خاطر داشته باشیم که جامعه هزاره بافت دیگر اقوام افغانی را ندارد. کمترین همبستگی، بیشترین فردگرایی، کمترین استحکام و یکپارچگی خانواده‌ها (در هزاره‌جات خانواده‌هایی یافت می‌شود که فقط مرکب از زن و شوهر است، حتی بیوه‌هایی وجود دارند که به‌تنهایی فرزندان خود را بزرگ می‌کنند، چیزی که در دیگر نقاط حتی به ذهن خطور نمی‌کند و این می‌رساند که ساختار خانواده پرجمعیت در هزاره‌جات جایی ندارد، به‌علاوه بی‌خانمان‌ها و جذامی‌هایی که اینجاوآنجا پراکنده‌اند). هر چه مفهوم قوم ضعیف است مفهوم دولت قوی است. سلسله‌مراتب اجتماعی در محل معنایی شدید تا حد کاست می‌یابد.

هزاره‌جات به ۹ ولایت تقسیم شده است: جاغوری، ناهور، بهسود، ورس، لعل، یاکائئولنگ [یکاولنگ]، بلخاب، دره صوف، و دایکندی. هر ولایت زیر نظر یک والی که یک فرمانده امنیتی او را کمک می‌کند اداره می‌شود. شهرک‌ها توسط یک «شهروال» (شهردار) انتصابی اداره می‌شوند. روستاها به‌حسب نظام سنتی خودسازماندهی می‌شوند چهار جبهۀ نظامی در اطراف هزاره‌جات مستقر شده: جاغوری، ناهور، بهسود و بامیان که هر یک تحت فرماندهی یک فرمانده نظامی خودمختار است.

به خلاف بقیه نهضت مقاومت این نحوه اداره از مردم کاملاً جدا شده و حالت یک بوروکراسی کوچک به خود گرفته است که فاقد کارایی و غالباً همراه با فساد است. ساعت کار برای دفاتر کار و تعطیل روز جمعه، کاغذ تمبردار برای نوشتن تقاضاها، بایگانی برای اداره مالیات‌ها و جز اینها. همۀ والی‌ها از سادات هستند و جوانان تحصیل‌کرده حاشیه‌نشین شده‌اند. ما در فصل ۱۳ نحوۀ سازماندهی نظامی را ملاحظه خواهیم کرد. تا سال ۱۹۸۳ مردم این نظام را به دو دلیل پذیرا می‌شوند. نخست به این دلیل که دهقانانِ اعماق هزاره‌جات، جایی که پایگاه‌های شورا قرار دارد آدم‌های محافظه‌کاری هستند و به زندگی زیر انقیاد یک سلسله‌مراتب خشک عادت دارند. سپس آن که شورا از یک مشروعیت مضاعف بهره‌مند است: مشروعیت مذهبی به دلیل شأن سیادت و مشروعیت ملی، چرا که تبلور خودمختاری مورد تقاضای هزاره‌ها است که مدت‌های مدیدی است در آرزوی آن‌اند و این به‌عکس، دلیلی است بر دستیابی به یک حقیقت سیاسی در هزاره‌جات. آنها می‌گویند ما هزاره‌ها نیز کارمندان خود را داریم و فساد آنها خود بهترین دلیل ملموس بر وجود آنهاست زیرا به‌هرحال آنها چیز زیادی برای اداره‌کردن ندارند.

در اینجا یک انتقال قدرت واقعی هم از لحاظ سیاسی و هم اقتصادی از میر به سید صورت‌گرفته است. بااین‌همه، شورا در نهایت با شکست مواجه می‌شود و این شکستی است که بیشتر به دلیل معایب خودش است تا کشمکشی که رقبای آن اعمال می‌کنند. مسئله مهم، فساد شورا است. مالیاتی که شورا از مردم می‌گیرد سنگین‌ترین مالیاتی است که ما در افغانستان ملاحظه کردیم. نخست به نظر می‌رسد که اصول فقه شیعه سخت‌تر از اصول فقه حنفی است. از سوی دیگر کسانی که مالیات را جمع‌آوری می‌کنند قانون را به مفهوم وسیع کلمه تفسیر می‌کنند و در گرفتن ۲۰% کل تولید به‌جای ۲۰% درآمد خالص تردیدی به دل راه نمی‌دهند.

در خاتمه آن که آنها مردم را مجبور به پرداخت مالیات می‌کنند (فراموش نکنیم که یکی از اقدامات اولیه شورا خلع سلاح مردم بوده، کاری خلاف عادت در نهضت مقاومت) و رشوه می‌گیرند. این طرز فکر سیدها که خود را گروه خاصی می‌دانند و مفهوم سلسله‌مراتب که شیعیان را از اهل‌تسنن افغان متمایز ساخته موجب شده که شورا به‌صورت نهادی جدا از مردم در آید.


آقای روا ضمن معرفی سازمان نصر که قبلاً به آن اشاره شد در ادامه مطلب می‌نویسد:

حدود سال ۱۹۸۳ نام جدیدی ظاهر می‌شود: پاسداران. به نظر می‌رسد که این سازمان مستقیماً به تشویق پاسداران ایران ایجاد شده است. پاسداران افغانی توسط انشعاب‌کنندگان از شورا (صدیقی [صادقی] نیلی و اکبری از بهسود) رهبری می‌شوند. در ابتدا آنها شدیداً به نصر وابسته‌اند اما به سبب آن که نصر مایل است در قبال ایران خودمختاری خود را حفظ کند و در پاسداران ادغام نشود، تنش‌ها پدیدار می‌شوند. پاسداران از ایران اسلحه (به مقدار بسیار محدود) دریافت می‌کنند و جوانان هزاره‌ای که در ایران زندگی می‌کنند به آن می‌پیوندند. در رأس آنها شیخ‌های جوانی قرار دارند که در ایران تربیت شده‌اند؛ اما بسیار مخالف با سیدها هستند. تا سال ۱۹۸۳ علی‌رغم حملاتی که هر ساله در تابستان انجام می‌دهند آنها نتوانسته‌اند قدرت را که تقریباً به طور انحصاری در اختیار شور است از کف آن خارج کنند. اما در تابستان ۱۹۸۴ آنها بهشتی را از ورس، مقر فرمانروائی‌اش می‌رانند و بر دو سوم هزاره‌جات مستولی می‌شوند. شورا به ناهور که در تیول جگلان (سرگرد) است عقب‌نشینی می‌کند. بر سر بهسود میان دو اردوگاه کشمکش وجود دارد. ظهور ناگهانی این طرف‌داران [امام] خمینی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ نخست آن که مردم از زیاده‌روی شورا به ستوه آمده بودند. تنها امکان انتخاب دیگر روی‌آوردن به خمینی گراها یا میرها بود که کوشیده بودند در بطن شورای ارباب‌ها - که به لحاظ رقابت‌های سنتی محکوم به ناتوانی بود - به سازماندهی سیاسی دست زنند. میرهای نواحی نزدیک کابل (حاجی نادر و غریب داد) که بستگی بیشتری با شورا دارند به هنگام دو تعرض پی‌درپی نصر (اولی در ۱۹۸۳ و دومی در ۱۹۸۴) از لحاظ سیاسی حذف شدند. دیگران نتوانستند باهم به تفاهم برسند و این امر صحنه را برای طرف‌داران [امام] خمینی خالی کرد. بااین‌همه، دهقانان به‌هیچ‌وجه در گروه‌های جدید که خاص جوانانی است که از ایران مراجعت کرده‌اند شرکت نمی‌کنند؛ بنابراین وضعیت هر لحظه می‌تواند تغییر کند؛ زیرا آنچه در هزاره‌جات عجیب می‌نماید، برهم‌خوردن مکرر اتحادها و زیر روشدن ناگهانی اوضاع است، برعکس ثبات یا کندی تحولی که در احزاب مناطق سنی‌نشین دیده می‌شود.

دیدیم که حرکت خمینی گراها حرکتی همگون نیست. ازاین‌رو «حرکت اسلامی» که در سال ۱۹۸۰ خود را طرف‌دار ایدئولوژی خمینی می‌دانست اکنون مخالف آن است. امیدهایی که افغانستان در مورد ایران در دل می‌پروراند اکنون در همه‌جا مبدل به یأس شده است. بااین‌همه پدیده جالب‌توجهی رخ نموده است: بازگشت ملاهای جوانی که در انقلاب اسلامی ایران شرکت داشته‌اند به هزاره‌جات، آنها که در قم تحصیلات خود را به پایان برده‌اند (شیعیان افغانی از هنگام درگیری ایران - عراق دیگر به نجف نمی‌روند)، جوانانی هستند باسواد و پر تحرک. ازآنجاکه با معنای سازماندهی آشنا هستند. صرف‌نظر از هر پیوندی که باسیاست داشته باشند، بر جامعه سنتی تأثیر نهاده‌اند. به‌این‌ترتیب ما شاهد افتتاح مدارس و کتابخانه‌هایی در روستاهای زیر نظارت آنها هستیم حال‌آنکه شورا، هیچ کاری انجام نداده است. این مؤسسات فرهنگی عبارت‌اند از: مدارس نهضت در انگوری (با تعدادی کودکان مدرسه‌رو)، کتابخانهٔ نصر در خوجور (با چند قفسه کتاب خاص کودکان و… زنان) مدارس علوم دینی در اینجاوآنجا و جز اینها و این یک انقلاب کوچک فرهنگی است که در هزاره‌جات صورت‌گرفته است.

امیدواریم با این توضیحات که آقای «روا» داده، شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان به خوانندگان معرفی شده باشد. هرگاه از خود شورا هم اگر مطلبی نقل کنیم گمان نمی‌رود بیشتر از این بتواند خود را معرفی کند؛ نمونه آن مصاحبه آقای شاه عالمی است که در معرفی افغان ملت خواندیم.

آقای اعتمادی هم در دفترچه خود چیزهای در باره شورا دارد که فقط به اسامی کابینه شورا اکتفا می‌شود:

این حزب طی قطعنامه مورخ ۱۳۵۸/۶/۱۵ در ولسوالی ورس هزاره‌جات اعلام موجودیت نمود. قطعنامه مذبور دارای ده ماده بود. رئیس این شورا سید علی بهشتی و معاون آن محمد حکیم صمدی، مشاور عمومی آن محمدحسین ناصری، وزیر خارجه آن عبدالصمد اکبری در پاکستان، نماینده دوم آن آقای نادر علی مهدوی در ایران، مسئول عمومی نظامی جگرن سید حسن غزنوی، مسئول اقتصاد کربلایی عبدالعلی جاغوری، آقای فیاض والی، آقای صادقی نیلی (عضو برجسته کادر مرکزی فعلی پاسداران جهاد اسلامی) معاون دوم شورا، سید احمد احسانی مسئول فرهنگی و سید جواد عارفی رئیس کمیسیون قضا بود.

شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان در دور اول بازی خوب درخشید ولی بازی را تمام نکرده نفله شده از صحنه کنار رفت. بخصوص در ایران خیلی بدشانسی آورد و جزوهٔ علیه شورا به‌عنوان شورا در دادگاه تاریخ از طرف روحانیون علیه شورا بیرون داده شد و مسائل دیگر.

اما شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان نشریه‌ای داشته بنام «توحید» که شماره اول و دوم (برج قوس و جدی سال ۱۳۵۹) آن در اختیار نگارنده قرار گرفته، همان‌طوری که اشاره شد خود شورا در معرفی خود خیلی ضعیف‌تر از دیگران بوده و در مطلبی در شماره اول تحت عنوان شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان خود را معرفی کرده است که آوردن آن هیچ‌چیزی را به فهم خواننده این بخش اضافه نمی‌کند و برای شورایی‌ها که نگویند مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند متن قطعنامه تاریخی ۱۳۵۸/۶/۱۵ که شورای اتفاق بر اساس آن تشکیل شد اینجا نقل می‌کنیم:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان

بعد از کودتای ننگین و خونین ۷ ثور ۱۳۵۷ که رژیم کمونیستی بر ملت مستضعف ما تحمیل شد فریب تازه برای ستم تازه آغاز گردید. وطن‌فروشان به مارک جدید از هیچ‌گونه وحشیگری و ستم دریغ نورزیدند ملت ستمدیده ما با الهام‌گیری از روح و طرز تفکر انقلابی اسلام با این رژیم خون‌آشام و فرعونی به جهاد برخاستند و قاطعانه تصمیم گرفتند که سرزمین تاریخی و مقدس خود را از لوث و ننگ این بیگانگان پاک سازند. مسلمانان ناحیه مرکزی افغانستان با خروش انقلابی اسلامی بی‌نظیر هم‌رزم و هم‌سنگر سایر برادران خود گردیده و با خشم ستمدیدگی و با قهری که درخور یک مسلمان است چنان ضربات خورد کننده‌ای بر این رژیم و عاملان ازخودبیگانه آن وارد ساختند که شکوه و قوتش افتخار تاریخ این سرزمین خواهد بود، دیری از آغاز انقلاب نگذشته بود که دشمن سنگر به سنگر به نفع آنها عقب‌نشینی کرد تا اینکه بعد از مدت کوتاهی نواحی مرکزی به دست توانای شورای اسلامی تنظیم و ارتباط عمومی که متشکل از نمایندگان مردم مسلمان ناحیه مرکزی است در یکی از نقاط مرکزی کشور تشکیل جلسه داده بعد از مذاکره و مفاهمه قطعنامه ذیل را صادر نمودند:

  1. با تشکیل شورای انقلابی اتفاق اسلامی وظیفه شورای اسلامی تنظیم و ارتباط عمومی ختم و در آن مدغم گردید و رهبری انقلاب اسلامی را الی پیروزی نهایی آن به عهده دارد.
  2. به کشور روسیه شوروی اخطار می‌شود تا هرچه زودتر کارکنان خویش را از افغانستان خارج نموده و بیشتر از این در امور داخلی ما مداخله ننماید.
  3. فرامین هشت‌گانه رژیم کمونیستی که هیچ‌گونه اساس اسلامی و مردمی ندارد از تاریخ صدور قطعنامه ملغی قرار داده می‌شود.
  4. از کشورهای اسلامی و کشورهای صلح‌دوست جهان و سازمان ملل متحد تقاضا می‌شود تا پشتیبانی خویش را از مسلمانان مجاهد و آزادی‌خواه افغانستان اعلام نموده، کمک‌های مادی و معنوی بلاقید و شرط خویش را دریغ ننمایند.
  5. از تمام احزاب اسلامی و جمیع مجاهدین که به فرمان الهی علیه رژیم کمونیستی به جهاد برخاسته‌اند به‌حکم برادری اسلامی و وطن‌دوستی تقاضا می‌شود که هرچه سریع‌تر و بیشتر، صفوف خود را فشرده‌تر ساخته و با هم بپیوندند.
  6. دولت منفور و دست‌نشانده از طریق تبلیغات رادیویی و غیره منابع پروپاگاندای داخلی و خارجی می‌کوشند تا به انواع مختلف از طریق تبعیضات مذهبی، لسانی، نژادی و غیره در صفوف مجاهدین رخنه کند، ما به تمام ملت نجیب و مسلمان افغانستان خاطرنشان می‌سازیم که فریب دشمن را نخورده؛ چون پیکر واحد جهاد مقدس اسلامی را علیه دستگاه فاسد و رژیم کمونیستی تا سرحد پیروزی نهایی ادامه دهند.
  7. الی پیروزی کامل انقلاب اسلامی در سراسر کشور، نواحی مرکزی افغانستان تحت تشکیلات اداری شورای انقلابی اتفاق اسلامی اداره و با همبستگی کامل با برادران مسلمان کشور عزیز افغانستان در مسیر انقلاب به‌پیش می‌روند.
  8. ما مصمم هستیم که هم‌دوش با برادران مجاهد خود در سراسر کشور بعد از امحای کامل رژیم کمونیستی یک جامعه توحیدی به اساس عدالت اجتماعی (جمهوری اسلامی به معنی واقعی آن) بنیان‌گذاری نماییم.
  9. از افسران و افراد زمینی و هوایی قوای مسلح افغانستان تقاضا می‌گردد تا با برادران مجاهدشان که علیه رژیم الحادی جهاد می‌نمایند بدون وقفه ملحق گردند و در برانداختن رژیم طاغوتی در صفوف مجاهدین اسلامی قرار گیرند.
  10. از کارمندان، کارگران دولت، متعلمین و محصلین، استادان و سایر مسلمین کشور تقاضا می‌شود که به اسرع اوقات ممکنه با برادران مجاهد خود ملحق گردند.
  11. ما حمایت کامل خود را از استقلال و تمامیت ارضی کشور عزیز افغانستان اعلام می‌داریم.

قطعنامه هذا بداخل (یازده) ماده تحریر و به اطلاع عموم رسانیده می‌شود.

پاینده باد همبستگی مسلمانان سراسر جهان.

پیروز باد مسلمانان قهرمان افغانستان

نابود باد دشمنان اسلام

آقای اعتمادی مدعی است که «حزب اتفاق» در درون شورای اتفاق در سال ۱۳۶۰ به رهبری سید علی بهشتی، امان فصیحی و اکبری جهت تحکیم پایه‌های شورای اتفاق به وجود آمد الله‌اعلم بالصواب.

 


  منبع:

  • دولت‌آبادی، بصیر احمد. (۱۳۷۱ خورشیدی). شناسنامهٔ احزاب و جریانات سیاسی افغانستان (صفحات ۳۲۹ تا ۳۳۷). قم: فرانشر.