پرش به محتوا

کاربر:محمد/صفحه تمرین ۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌هزاره
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{| class="wikitable"
 
|+
در
!شماره
تاریخچه سازمان
!نام و نام‌خانوادگی
اینجا لازم دانستیم که تاریخچه تشکیل و رشد سازمان نصر افغانستان را هرچند که در این فرصت مجال کار درخور آن را نداشته باشیم - دست کم بطور خلاصه ذکر نماییم و شرح آن را به وقت دیگری موکول کنیم . در سالهای ۴۷ - ۴۸ اواخر سلنطت " ظاهرشاه " ( عروسک
!نام پدر
 
!تحصیلات
 
!وضعیت تأهل
"
!شهرستان زادگاه
بی اراده شرق و غرب) دردل رنجور و یاس زده ما جرقه ای جهید واتشی بوجود آمد تا زندگی افسرده سرد و ساکت جهان یخ بسته از سرمای جهل ، ستم ، بی عدالتی را در شراره های آن که از درون جان ما ، سردر آورده بود ، گداخته و گرم سازد و با طوفان جهل كوب ستم سوز برای رهایی مستضعفین ( من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون رنبا اخرجنا من هذه القريد الظالم اهلها ) بپا خیزد و با چنگالهای پرخون دژخیمان درآویزد و با دژخیم مقاتله کند تا خواست ستمدیدگان ) و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا) در وعده جزمی خدا ( ادعوني استجب لكم )
!استان زادگاه
6
|-
"
جلوه عینی و شهود يابد ) و كان حقا علينا نصر المؤمنين ) . همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و انبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقکهای استعمار به بازی و مسخره گرفته میشد، برآن شدیم که تا در حد امکان برای پاره کردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پرده های نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیده اند کشند و مردم مسلمان را بدنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی و سیاه می کشانند اهتمام ورزیم که من اصبح ولم بهنم بامور المسلمين بلين بمسلم " . اما، با اعتقاد به این حقیقت که هر کا رسیاسی و احیانا" نظامی ای که بر محور باورهای مکتبی ) (اسلام) استوار نباشد و در ( ایندگی فرهنگ بلال اسلامی متکی به "وحی روشنایی و جهت
|بوستان‌علی حیدری
 
|خادم علی
 
|۱۲ پاس
نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از
|مجرد
"
|سرخ پارسا - دره ترکمن
مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود ابزار و زمینه کارو روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم . در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین
|پروان
هسته سیاسی را تحت "نام روحانیت نوین بوجود آوردیم . البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس بلکه بخاطر نیاز شدیدی بود که احساس می شد ( ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت ) زیرا ، بدنبال سیاستهای استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم ، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس می کردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمی یافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو ، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و باروی خصم ، بهم گره نخورد، کاری را
|-
نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را بوجود آوردیم .
مبتنی بر آنچه شرح داده شد ، دسته ای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئن ترین پلان استعمار - استبداد ) تفکیک طلبه . محصل تاختند و در اندک زمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکل گرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فرو ریزیم . در حدی که انتظارش به آن زودیها نمیرفت و مهرههای آگاه و ناآگاه استعمار
|جاوید حیدری
 
|سلمان علی
 
|۱۲ پاس
استبداد - ارتجاع را دچار سرگیجه ساخت.
|مجرد
-
|جاغوری
با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل ، درجهت
|غزنی
ایجاد تشکیلات اصولی برای بثمر رساندن مبارزات حق طلبانه
|-
4
خود، توان بیشتری یافتیم. لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام زیر نام گروه مستضعفين" بکار خود ادامه دادیم .
|نعیم غلامی
از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینه های اعتقادی - سیاسی، زیر نام " حزب حسینی حزب حسینی" به مبارزات خود
|عوض
ادامه دادیم .
|لیسانس
تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری سیاسی و سازماندهی دوتیپ طلبه و محصل و بطور عمده با سوادان، بودیم و در سطح تودههای عوام، تنها از طریق تبلیغ وخطابه ، کارروشنگری
|متاهل
داشتیم
|پنجاب
در
|بامیان
سال ۱۳۵۶ بعد تازه ای (نظامی) – که خود را قادر به
|-
1
تدارک مقدمات آن میدیدیم - در مجموعه فعالیتهای ما افزوده شد و شاخه نظامی" برای" وارد کردن ضربه های نابود کننده بر پیکر رژیم مشغول فراگیری دانش نظامی گردید .
|محمدجان محمودی
در سال ۱۳۵۷ کودتای خونین و ننگین ۷ ثور بوقوع پیوست و جو خفقان وپلیسی ای که لازمه نظام های مبتنی بر مارکسیسم است، ایجاد شد و هر لحظه امکان خوردن ضربه های جبران ناپذیری را بوجود آورد و برای جلوگیری از این ضربه ها "مرکزیت " به خارج از کشور انتقال یافت و بعد از آن از سال ۱۳۵۷ تحت عنوان
|بومان
،
|صنف پنجم
"
|مجرد
سازمان نصر افغانستان به مبارزات اسلامی خود هرچه پرتلاشتر
|پنجاب
 
|بامیان
 
|-
-
ادامه دادیم. ولی بدنبال کودتای ۷ ثور چرخش ـ بسیار زود - سیاست در افغانستان جنگ مسلحانه را بر ما تحمیل کرد و پیش
|عبدالعزیز رحیمی
از آنکه ما دست به جنگ بزنیم، جنگ ما را به میدان طلبید. پس از کودتای ۷ تور ۱۳۵۷ و انتقال مرکزیت بخارج از کشور
|عبدالخالق
"
|فوق لیسانس
و انتخاب عنوان سازمان نصر افغانستان دو گروه یکی "روحانیت مبارز که قبلا توسط یک دسته از علمای انقلابی افغانستانی مقیم
|مجرد
"
|شیخ‌علی
نجف اشرف تشکیل یافته بود و دیگری گروه مستضعفین " که با تلاش طلاب جوان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوجود آمده بود ، پس از مذاکرات دوستانه به سازمان پیوند خورد و کار در خارج از کشور شکل گسترده تری یافت. همزمان با پیش آمدن ،جنگ، ساحه فعالیت سازمان، از مدارس مکاتب و پوهنتون بسوی روستاها و بازار در شهرها توسعه یافت و پشتوانه اصیل مردمی برای دست بردن به تفنگ بخاطر بر اندازی دولت دست نشانده وقطع ریشه های ستم و تجاوز، بوجود
|پروان
آمد
|-
در اواخر سال ۱۳۵۷ همراه با خیزش سرخ و انقلابی ملت
مسلمان و قهرمان، به سنگرها شتافتیم . واکنون نیز بعنوان یک بخش از مبارزات اسلامی و رهایی بخش تلاش خود را در وجهههای اعتقادی - سیاسی - نظامی بخاطر انجام رسالت و مسئولیت اسلامی خود، ادامه میدهیم و تا محو
|نویدالله بهادری
کامل مظاهر شرک و استکبار هم از پای نخواهیم نشست.
|محمد انور
وكان حقا " علينا نصر المؤمنين .
|دانشجو پزشکی
|مجرد
|جغتو
|غزنی
|-
|کاظم کریمی
|حسین‌علی
|صنف نهم
|متاهل
|ورس
|بامیان
|-
|محمدحسن رحیمی
|محمدموسی
|صنف نهم
|متاهل
|حصه دوم بهسود
|میدان
|-
|عباس محمدی
|محمد
|صنف نهم
|متاهل
|پنجاب
|بامیان
|-
|۱۰
|حسن کمالی
|رشید
|دانشجو
|مجرد
|نامعلوم
|دایکندی
|-
|۱۱
|رضا اکبری
|محمد ناصر
|صنف نهم
|مجرد
|ورس
|بامیان
|-
|۱۲
|محمدصادق نیکزاد
|حسین‌علی
|صنف نهم
|متاهل
|حصه اول بهسود
|میدان
|-
|۱۳
|نبی سلطانی
|سلطان
|دانشجو
|مجرد
|ورس
|بامیان
|-
|۱۴
|سید مهدی معصومی‌زاده
|محمدجواد
|دانشجو
|مجرد
|ورس
|بامیان
|-
|۱۵
|سید اسحاق هاشمی
|سید احمد
|۱۲ پاس
|نامزد
|ورس
|بامیان
|-
|۱۶
|عبدالطیف زاهدی
|سلمان علی
|۱۲ پاس
|متاهل
|قره‌باغ
|غزنی
|-
|۱۷
|قربان براتی
|هزارگل
|۱۲ پاس
|متاهل
|شیبر
|بامیان
|-
|۱۸
|محمدحسین محمدی
|علی‌محمد
|لیسانس
|متاهل
|قره‌باغ
|غزنی
|-
|۱۹
|سرور حسنی
|قنبرعلی
|صنف نهم
|متاهل
|نامعلوم
|دایکندی
|-
|۲۰
|محمدجمعه عبداللهی
|غلام حسین
|لیسانس
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۲۱
|ظهیر نظری
|محمدانور
|لیسانس
|مجرد
|حصه دوم بهسود
|میدان
|-
|۲۲
|جواد قاسمی
|ناظر
|صنف نهم
|متاهل
|نامعلوم
|دایکندی
|-
|۲۳
|محمدحنیف محمدی
|بومان
|دانشجو
|متاهل
|شهرستان
|دایکندی
|-
|۲۴
|شاه‌ولی شریفی
|سلطان عزیز
|صنف نهم
|متاهل
|حصه دوم بهسود
|میدان
|-
|۲۵
|علی‌احمد همدرد
|یوسف
|۱۲ پاس
|متاهل
|ورس
|بامیان
|-
|۲۶
|شریف بهروز
|عبدالشمس
|۱۲ پاس
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۲۷
|رحیم‌الله
|نجیب الله
|نامعلوم
|نامعلوم
|نامعلوم
|نامعلوم
|-
|۲۸
|شفیق‌الله زمانی
|ناظر حسین
|دانشجو
|مجرد
|جلریز - دایمرداد
|میدان
|-
|۲۹
|محمدحسین حسنی
|غلام
|صنف نهم
|مجرد
|لعل سرجنگل
|غور
|-
|۳۰
|محمدجواد علیپور
|حسین‌داد
|ابتدایی
|متاهل
|لعل سرجنگل - انجیل
|غور - هرات
|-
|۳۱
|محمدذکی نایبی
|محسن
|۱۲ پاس
|مجرد
|نامعلوم
|میدان
|-
|۳۲
|مهرعلی محمدی
|براتعلی
|متوسطه
|متاهل
|سرخ‌پارسا - دره ترکمن
|پروان
|-
|۳۳
|غلام‌عباس صفازاده
|محمدابراهیم
|متوسطه
|متاهل
|نامعلوم
|میدان
|-
|۳۴
|باقر محمدی
|محمدعلی
|متوسطه
|متاهل
|مالستان
|غزنی
|-
|۳۵
|محسن رحیمی
|عبدالمجید
|دانشجو
|مجرد
|قره‌باغ
|غزنی
|-
|۳۶
|جمیل کوهستانی
|محمدعلی
|دانشجو
|مجرد
|ورس
|بامیان
|-
|۳۷
|عبدالشکور کریمزاده
|علی‌جان
|متوسطه
|متاهل
|قره‌باغ
|غزنی
|-
|۳۸
|نوروزعلی حسن‌زاده
|سلمان علی
|دانشجو
|مجرد
|مالستان
|غزنی
|-
|۳۹
|عنایت‌الله هومن
|جمعه‌خان
|لیسانس
|مجرد
|مالستان
|غزنی
|-
|۴۰
|شاه‌حسین حیدری
|علی‌رضا
|لیسانس
|مجرد
|مالستان
|غزنی
|-
|۴۱
|احمد شریف دولت‌شاهی
|محمد یونس
|فوق لیسانس
|متاهل
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۲
|عبدالله ضمیری
|عبدالخلیل
|دانشجو
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۳
|محمدظاهر معمار
|لعل‌خان
|۱۲ پاس
|متاهل
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۴
|محمدناصر‌ (صادق) رضایی
|محمد جمعه
|حوزه
|مجرد
|نامعلوم
|میدان
|-
|۴۵
|خداداد کریمی
|محمد حکیم
|لیسانس
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۶
|محمدضیاء جعفری
|محمد داوود
|۱۲ پاس
|متاهل
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۷
|حکمت‌الله شفاهی
|محمدامین
|لیسانس
|متاهل
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۸
|اسدالله شفاهی
|محمدامین
|صنف هشتم
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۴۹
|(محمد) صادق حیدری
|عوض
|لیسانس
|متاهل
|یکاولنگ
|بامیان
|-
|۵۰
|مهرالله طریقت
|محمدعظیم
|لیسانس
|متاهل
|یکاولنگ
|بامیان
|-
|۵۱
|محمد صالحی
|علی‌اکبر
|لیسانس
|مجرد
|یکاولنگ
|بامیان
|-
|۵۲
|محمدمهدی محمدی
|محمد تقی
|محصل
|مجرد
|لعل سرجنگل
|غور
|-
|۵۳
|رجب حسنی
|محمدجعفر
|متوسطه
|متاهل
|نامعلوم
|دایکندی
|-
|۵۴
|محمدعلی حسنی
|علی‌شیر
|حوزه - ۱۲ پاس
|متاهل
|نامعلوم
|دایکندی
|-
|۵۵
|مشتاق‌الحسن سیغانی
|احمدحسین
|لیسانس
|مجرد
|نامعلوم
|بامیان
|-
|۵۶
|سید باقر موسوی
|شاهنشاه
|ابتدایی
|مجرد
|شهرستان
|دایکندی
|-
|۵۷
|محمدجمعه کربلایی محمدی
|محمدعیسی
|متوسطه
|متاهل
|میرامور
|دایکندی
|-
|۵۸
|قربانعلی احمدی
|غلام‌علی
|متوسطه
|متاهل
|جاغوری
|غزنی
|-
|۵۹
|عبدالله فروتن
|سلطان‌علی
|دانشجو
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۶۰
|عادل افضلی
|عوض
|متوسطه
|متاهل
|ناهور
|غزنی
|-
|۶۱
|عبدالرحیم علی‌زاده
|یعقوب
|لیسانس
|متاهل
|ورس
|بامیان
|-
|۶۲
|اسدالله حسینی
|محمدباقر
|دانشجو
|مجرد
|ناهور
|غزنی
|-
|۶۳
|ناصر احسانی
|حسین‌داد
|متوسطه
|مجرد
|حصه دوم بهسود
|میدان
|-
|۶۴
|عارف‌حسین شایگان
|اقبال‌علی
|لیسانس
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۶۵
|همایون راسخ
|علی‌مدد
|حوزه
|متاهل
|قره‌باغ
|غزنی
|-
|۶۶
|عنایت‌الله اصیل طهماسی
|محمدحسین
|دانشجو
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۶۷
|جواد حیدری
|عوض
|متوسطه
|نامزد
|بامیان
|بامیان
|-
|۶۸
|غلام‌علی علیزاده
|سلطان
|دانشجو
|مجرد
|ناهور
|غزنی
|-
|۶۹
|بسم‌الله مصباح
|عبدالله
|دانشجو
|مجرد
|جاغوری
|غزنی
|-
|۷۰
|جمال‌الدین امیری
|محمدکریم
|دانشجو
|مجرد
|مزارشریف
|بلخ
|-
|۷۱
|امیرمحمد رحیمی
|محمداسلم
|۱۲ پاس
|متاهل
|شبیر
|بامیان
|-
|۷۲
|رضا ابراهیمی
|بومان‌علی
|۱۲ پاس
|متاهل
|میرامور
|دایکندی
|-
|۷۳
|علی‌محمد بابایی
|محمد عیسی
|لیسانس
|مجرد
|شیخ‌علی
|پروان
|-
|۷۴
|خادم‌حسین حسینی
|ابراهیم
|ابتدایی
|مجرد
|لعل سرجنگل
|غور
|-
|۷۵
|محمدعلی حسینی
|محمد دائم
|ابتدایی
|مجرد
|جرغی
|غزنی
|}

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۵۴

در تاریخچه سازمان اینجا لازم دانستیم که تاریخچه تشکیل و رشد سازمان نصر افغانستان را هرچند که در این فرصت مجال کار درخور آن را نداشته باشیم - دست کم بطور خلاصه ذکر نماییم و شرح آن را به وقت دیگری موکول کنیم . در سالهای ۴۷ - ۴۸ اواخر سلنطت " ظاهرشاه " ( عروسک


" بی اراده شرق و غرب) دردل رنجور و یاس زده ما جرقه ای جهید واتشی بوجود آمد تا زندگی افسرده سرد و ساکت جهان یخ بسته از سرمای جهل ، ستم ، بی عدالتی را در شراره های آن که از درون جان ما ، سردر آورده بود ، گداخته و گرم سازد و با طوفان جهل كوب ستم سوز برای رهایی مستضعفین ( من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون رنبا اخرجنا من هذه القريد الظالم اهلها ) بپا خیزد و با چنگالهای پرخون دژخیمان درآویزد و با دژخیم مقاتله کند تا خواست ستمدیدگان ) و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا) در وعده جزمی خدا ( ادعوني استجب لكم ) 6 " جلوه عینی و شهود يابد ) و كان حقا علينا نصر المؤمنين ) . همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و انبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقکهای استعمار به بازی و مسخره گرفته میشد، برآن شدیم که تا در حد امکان برای پاره کردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پرده های نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیده اند کشند و مردم مسلمان را بدنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی و سیاه می کشانند اهتمام ورزیم که من اصبح ولم بهنم بامور المسلمين بلين بمسلم " . اما، با اعتقاد به این حقیقت که هر کا رسیاسی و احیانا" نظامی ای که بر محور باورهای مکتبی ) (اسلام) استوار نباشد و در ( ایندگی فرهنگ بلال اسلامی متکی به "وحی روشنایی و جهت


نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از " مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود ابزار و زمینه کارو روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم . در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین هسته سیاسی را تحت "نام روحانیت نوین بوجود آوردیم . البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس بلکه بخاطر نیاز شدیدی بود که احساس می شد ( ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت ) زیرا ، بدنبال سیاستهای استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم ، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس می کردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمی یافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو ، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و باروی خصم ، بهم گره نخورد، کاری را نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را بوجود آوردیم . مبتنی بر آنچه شرح داده شد ، دسته ای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئن ترین پلان استعمار - استبداد ) تفکیک طلبه . محصل تاختند و در اندک زمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکل گرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فرو ریزیم . در حدی که انتظارش به آن زودیها نمیرفت و مهرههای آگاه و ناآگاه استعمار


استبداد - ارتجاع را دچار سرگیجه ساخت. - با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل ، درجهت ایجاد تشکیلات اصولی برای بثمر رساندن مبارزات حق طلبانه 4 خود، توان بیشتری یافتیم. لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام زیر نام گروه مستضعفين" بکار خود ادامه دادیم . از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینه های اعتقادی - سیاسی، زیر نام " حزب حسینی حزب حسینی" به مبارزات خود ادامه دادیم . تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری سیاسی و سازماندهی دوتیپ طلبه و محصل و بطور عمده با سوادان، بودیم و در سطح تودههای عوام، تنها از طریق تبلیغ وخطابه ، کارروشنگری داشتیم در سال ۱۳۵۶ بعد تازه ای (نظامی) – که خود را قادر به 1 تدارک مقدمات آن میدیدیم - در مجموعه فعالیتهای ما افزوده شد و شاخه نظامی" برای" وارد کردن ضربه های نابود کننده بر پیکر رژیم مشغول فراگیری دانش نظامی گردید . در سال ۱۳۵۷ کودتای خونین و ننگین ۷ ثور بوقوع پیوست و جو خفقان وپلیسی ای که لازمه نظام های مبتنی بر مارکسیسم است، ایجاد شد و هر لحظه امکان خوردن ضربه های جبران ناپذیری را بوجود آورد و برای جلوگیری از این ضربه ها "مرکزیت " به خارج از کشور انتقال یافت و بعد از آن از سال ۱۳۵۷ تحت عنوان ، " سازمان نصر افغانستان به مبارزات اسلامی خود هرچه پرتلاشتر


- ادامه دادیم. ولی بدنبال کودتای ۷ ثور چرخش ـ بسیار زود - سیاست در افغانستان جنگ مسلحانه را بر ما تحمیل کرد و پیش از آنکه ما دست به جنگ بزنیم، جنگ ما را به میدان طلبید. پس از کودتای ۷ تور ۱۳۵۷ و انتقال مرکزیت بخارج از کشور " و انتخاب عنوان سازمان نصر افغانستان دو گروه یکی "روحانیت مبارز که قبلا توسط یک دسته از علمای انقلابی افغانستانی مقیم " نجف اشرف تشکیل یافته بود و دیگری گروه مستضعفین " که با تلاش طلاب جوان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوجود آمده بود ، پس از مذاکرات دوستانه به سازمان پیوند خورد و کار در خارج از کشور شکل گسترده تری یافت. همزمان با پیش آمدن ،جنگ، ساحه فعالیت سازمان، از مدارس مکاتب و پوهنتون بسوی روستاها و بازار در شهرها توسعه یافت و پشتوانه اصیل مردمی برای دست بردن به تفنگ بخاطر بر اندازی دولت دست نشانده وقطع ریشه های ستم و تجاوز، بوجود آمد در اواخر سال ۱۳۵۷ همراه با خیزش سرخ و انقلابی ملت مسلمان و قهرمان، به سنگرها شتافتیم . واکنون نیز بعنوان یک بخش از مبارزات اسلامی و رهایی بخش تلاش خود را در وجهههای اعتقادی - سیاسی - نظامی بخاطر انجام رسالت و مسئولیت اسلامی خود، ادامه میدهیم و تا محو کامل مظاهر شرک و استکبار هم از پای نخواهیم نشست. وكان حقا " علينا نصر المؤمنين .