سازمان نصر افغانستان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و قبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بهویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقکهای استعمار، به بازی و مسخره گرفته میشد، بر آن شدیم که تا در حد امکان برای پارهکردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پردههای نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیدهاند *''میکشند و مردم مسلمان را به دنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی'' و *** می کشانند اهتمام ورزیم که (من أصبح ولم يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم) «حدیث پیامبر اسلام». | همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و قبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بهویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقکهای استعمار، به بازی و مسخره گرفته میشد، بر آن شدیم که تا در حد امکان برای پارهکردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پردههای نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیدهاند *''میکشند و مردم مسلمان را به دنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی'' و *** می کشانند اهتمام ورزیم که (من أصبح ولم يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم) «حدیث پیامبر اسلام». | ||
اما با اعتقاد به این حقیقت که هر کار سیاسی و احیاناً نظامیای که بر محور باورهای مکتبی (اسلام) استوار نباشد و در **ایندگی فرهنگ **لال اسلامی متکی به (وحی) روشنایی و جهت نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود، ابزار و زمینهٔ کار و روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم. در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین هستهٔ سیاسی را تحت نام | اما با اعتقاد به این حقیقت که هر کار سیاسی و احیاناً نظامیای که بر محور باورهای مکتبی (اسلام) استوار نباشد و در **ایندگی فرهنگ **لال اسلامی متکی به (وحی) روشنایی و جهت نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود، ابزار و زمینهٔ کار و روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم. در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین هستهٔ سیاسی را تحت نام «[[روحانیت نوین]]» به وجود آوردیم. | ||
البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس! بلکه بهخاطر نیاز شدیدی بود که احساس میشد (ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت) زیرا، به دنبال سیاستهایی استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر! و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس میکردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمییافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و با روی خصم، به هم گره نخورد، کاری را نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را به وجود آوردیم. | البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس! بلکه بهخاطر نیاز شدیدی بود که احساس میشد (ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت) زیرا، به دنبال سیاستهایی استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر! و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس میکردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمییافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و با روی خصم، به هم گره نخورد، کاری را نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را به وجود آوردیم. | ||
مبتنی بر آنچه شرح داده شد، دستهای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئنترین | مبتنی بر آنچه شرح داده شد، دستهای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئنترین برنامه استعمار - استبداد (تفکیک طلبه - محصل) تاختند و در اندکزمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکلگرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فروریزیم. در حدی که انتظارش به آن زودیها نمیرفت و مهرههای آگاه و ناآگاه استعمار (استبداد - ارتجاع) را دچار سرگیجه ساخت. | ||
با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل، در جهت ایجاد تشکیلات اصولی برای به ثمر رساندن مبارزات حقطلبانهٔ خود، توان بیشتری یافتیم؛ لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام | با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل، در جهت ایجاد تشکیلات اصولی برای به ثمر رساندن مبارزات حقطلبانهٔ خود، توان بیشتری یافتیم؛ لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام «[[گروه مستضعفین]]» بکار خود ادامه دادیم. | ||
از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینههای اعتقادی - سیاسی، زیر نام | از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینههای اعتقادی - سیاسی، زیر نام «[[حزب حسینی]]» به مبارزات خود ادامه دادیم. | ||
تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری - سیاسی و سازماندهی دو تیپ طلبه و محصل و به طور عمده باسوادان، بودیم و در سطح تودههای عوام، تنها از طریق تبلیغ و خطابه، کار روشنگری داشتیم. | تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری - سیاسی و سازماندهی دو تیپ طلبه و محصل و به طور عمده باسوادان، بودیم و در سطح تودههای عوام، تنها از طریق تبلیغ و خطابه، کار روشنگری داشتیم. |