پرش به محتوا

کاربر:محمد/صفحه تمرین ۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌هزاره
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


در
تاریخچه سازمان
تاریخچه سازمان
اینجا لازم دانستیم که تاریخچه تشکیل و رشد سازمان نصر افغانستان را هرچند که در این فرصت مجال کار درخور آن را نداشته باشیم - دست کم بطور خلاصه ذکر نماییم و شرح آن را به وقت دیگری موکول کنیم . در سالهای ۴۷ - ۴۸ اواخر سلنطت " ظاهرشاه " ( عروسک


در اینجا لازم دانستیم که تاریخچه تشکیل و رشد سازمان نصر افغانستان را -هرچند که در این فرصت مجال کار درخور آن را نداشته باشیم- دست کم بطور خلاصه، ذکر نماییم و شرح آن را به وقت دیگری موکول کنیم.


"
در سال‌های ۱۳۴۷ - ۱۳۴۸ اواخر سلطنت «ظاهرشاه» ( عروسک بی ارادهٔ شرق و غرب) در دل رنجور و یاس زدهٔ ما جرقه‌ای جهید و آتشی بوجود آمد، تا زندگی افسرده، سرد و ساکت جهان یخ بسته از سرمای جهل، ستم، بی‌عدالتی را در شراره‌های آن که از درون جان ما ، سر در آورده بود، گداخته و گرم سازد و با طوفان جهل كوب ستم سوز، برای رهایی مستضعفین (من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون رنبا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها) بپا خیزد و با چنگال‌های پرخون دژخیمان درآویزد و با دژخیم مقاتله کند، تا خواست ستمدیدگان (و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا) در وعدهٔ جزمی خدا ( ادعوني استجب لكم ) جلوهٔ عینی و شهود يابد (و كان حقا علينا نصر المؤمنين).
بی اراده شرق و غرب) دردل رنجور و یاس زده ما جرقه ای جهید واتشی بوجود آمد تا زندگی افسرده سرد و ساکت جهان یخ بسته از سرمای جهل ، ستم ، بی عدالتی را در شراره های آن که از درون جان ما ، سردر آورده بود ، گداخته و گرم سازد و با طوفان جهل كوب ستم سوز برای رهایی مستضعفین ( من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون رنبا اخرجنا من هذه القريد الظالم اهلها ) بپا خیزد و با چنگالهای پرخون دژخیمان درآویزد و با دژخیم مقاتله کند تا خواست ستمدیدگان ) و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا) در وعده جزمی خدا ( ادعوني استجب لكم )
6
"
جلوه عینی و شهود يابد ) و كان حقا علينا نصر المؤمنين ) . همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و انبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقکهای استعمار به بازی و مسخره گرفته میشد، برآن شدیم که تا در حد امکان برای پاره کردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پرده های نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیده اند کشند و مردم مسلمان را بدنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی و سیاه می کشانند اهتمام ورزیم که من اصبح ولم بهنم بامور المسلمين بلين بمسلم " . اما، با اعتقاد به این حقیقت که هر کا رسیاسی و احیانا" نظامی ای که بر محور باورهای مکتبی ) (اسلام) استوار نباشد و در ( ایندگی فرهنگ بلال اسلامی متکی به "وحی روشنایی و جهت


همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و قبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقک‌های استعمار، به بازی و مسخره گرفته می‌شد، برآن شدیم که تا در حد امکان برای پاره کردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پرده‌های نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیده‌اند *می‌کشند و مردم مسلمان را بدنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی و *** می کشانند اهتمام ورزیم که (من اصبح ولم بهنم بامور المسلمين بلين بمسلم).


نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از
اما، با اعتقاد به این حقیقت که هر کار سیاسی و احیاناُ نظامی‌ای که بر محور باورهای مکتبی (اسلام) استوار نباشد و در **ایندگی فرهنگ **لال اسلامی متکی به (وحی) روشنایی و جهت نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود، ابزار و زمینهٔ کار و روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم. در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین هستهٔ سیاسی را تحت نام «روحانیت نوین» بوجود آوردیم.
"
مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود ابزار و زمینه کارو روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم . در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین
هسته سیاسی را تحت "نام روحانیت نوین بوجود آوردیم . البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس بلکه بخاطر نیاز شدیدی بود که احساس می شد ( ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت ) زیرا ، بدنبال سیاستهای استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم ، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس می کردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمی یافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو ، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و باروی خصم ، بهم گره نخورد، کاری را
نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را بوجود آوردیم .
مبتنی بر آنچه شرح داده شد ، دسته ای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئن ترین پلان استعمار - استبداد ) تفکیک طلبه . محصل تاختند و در اندک زمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکل گرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فرو ریزیم . در حدی که انتظارش به آن زودیها نمیرفت و مهرههای آگاه و ناآگاه استعمار


البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس! بلکه بخاطر نیاز شدیدی بود که احساس می شد (ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت) زیرا، بدنبال سیاستهای استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر! و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس می کردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمی‌یافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو‌، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و با روی خصم‌، بهم گره نخورد، کاری را نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را بوجود آوردیم .


استبداد - ارتجاع را دچار سرگیجه ساخت.
مبتنی بر آنچه شرح داده شد ، دسته ای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئن‌ترین پلان استعمار - استبداد (تفکیک طلبه - محصل) تاختند و در اندک زمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکل گرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فرو ریزیم . در حدی که انتظارش به آن زودی‌ها نمیرفت و مهره‌های آگاه و ناآگاه استعمار (استبداد - ارتجاع) را دچار سرگیجه ساخت.
-
با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل ، درجهت
ایجاد تشکیلات اصولی برای بثمر رساندن مبارزات حق طلبانه
4
خود، توان بیشتری یافتیم. لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام زیر نام گروه مستضعفين" بکار خود ادامه دادیم .
از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینه های اعتقادی - سیاسی، زیر نام " حزب حسینی حزب حسینی" به مبارزات خود
ادامه دادیم .
تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری سیاسی و سازماندهی دوتیپ طلبه و محصل و بطور عمده با سوادان، بودیم و در سطح تودههای عوام، تنها از طریق تبلیغ وخطابه ، کارروشنگری
داشتیم
در
سال ۱۳۵۶ بعد تازه ای (نظامی) – که خود را قادر به
1
تدارک مقدمات آن میدیدیم - در مجموعه فعالیتهای ما افزوده شد و شاخه نظامی" برای" وارد کردن ضربه های نابود کننده بر پیکر رژیم مشغول فراگیری دانش نظامی گردید .
در سال ۱۳۵۷ کودتای خونین و ننگین ۷ ثور بوقوع پیوست و جو خفقان وپلیسی ای که لازمه نظام های مبتنی بر مارکسیسم است، ایجاد شد و هر لحظه امکان خوردن ضربه های جبران ناپذیری را بوجود آورد و برای جلوگیری از این ضربه ها "مرکزیت " به خارج از کشور انتقال یافت و بعد از آن از سال ۱۳۵۷ تحت عنوان
،
"
سازمان نصر افغانستان به مبارزات اسلامی خود هرچه پرتلاشتر


با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل، درجهت ایجاد تشکیلات اصولی برای بثمر رساندن مبارزات حق طلبانه‌ٔ خود، توان بیشتری یافتیم. لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام «گروه مستضعفین» بکار خود ادامه دادیم.
از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینه های اعتقادی - سیاسی، زیر نام «حزب حسینی» به مبارزات خود ادامه دادیم.
تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری-سیاسی و سازماندهی دو تیپ طلبه و محصل و بطور عمده باسوادان، بودیم و در سطح توده‌های عوام، تنها از طریق تبلیغ وخطابه، کار روشنگری داشتیم.
در سال ۱۳۵۶ بعد تازه ای (نظامی) – که خود را قادر به تدارک مقدمات آن میدیدیم - در مجموعهٔ فعالیت‌های ما افزوده شد و «شاخه نظامی» برای وارد کردن ضربه های نابود کننده بر پیکر رژیم، مشغول فراگیری دانش نظامی گردید .
در سال ۱۳۵۷ کودتای خونین و ننگین ۷ ثور بوقوع پیوست و جو خفقان و پلیسی‌ای که لازمهٔ نظام‌های مبتنی بر مارکسیسم است، ایجاد شد و هر لحظه امکان خوردن ضربه های جبران ناپذیری را بوجود آورد و برای جلوگیری از این ضربه ها «مرکزیت» به خارج از کشور انتقال یافت و بعد از آن از سال ۱۳۵۷ تحت عنوان «سازمان نصر افغانستان» به مبارزات اسلامی خود هرچه پرتلاشتر ادامه دادیم.
ولی بدنبال کودتای ۷ ثور چرخش ـ بسیار زود - سیاست در افغانستان «جنگ مسلحانه» را بر ما تحمیل کرد و پیش از آنکه ما دست به جنگ بزنیم، جنگ ما را به میدان طلبید.
پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ و انتقال مرکزیت بخارج از کشور و انتخاب عنوان سازمان نصر افغانستان دو گروه یکی «روحانیت مبارز» که قبلا توسط یک دسته از علمای انقلابی افغانستانی مقیم نجف اشرف تشکیل یافته بود و دیگری «گروه مستضعفین» که با تلاش طلاب جوان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوجود آمده بود، پس از مذاکرات دوستانه به سازمان پیوند خورد و کار در خارج از کشور شکل گسترده تری یافت.
همزمان با پیش آمدن جنگ، ساحهٔ فعالیت سازمان، از مدارس مکاتب و پوهنتون بسوی روستاها و بازار در شهرها توسعه یافت و پشتوانهٔ اصیل مردمی برای دست بردن به تفنگ بخاطر بر اندازی دولت دست نشانده و قطع ریشه‌های ستم و تجاوز، بوجود آمد.


-
ادامه دادیم. ولی بدنبال کودتای ۷ ثور چرخش ـ بسیار زود - سیاست در افغانستان جنگ مسلحانه را بر ما تحمیل کرد و پیش
از آنکه ما دست به جنگ بزنیم، جنگ ما را به میدان طلبید. پس از کودتای ۷ تور ۱۳۵۷ و انتقال مرکزیت بخارج از کشور
"
و انتخاب عنوان سازمان نصر افغانستان دو گروه یکی "روحانیت مبارز که قبلا توسط یک دسته از علمای انقلابی افغانستانی مقیم
"
نجف اشرف تشکیل یافته بود و دیگری گروه مستضعفین " که با تلاش طلاب جوان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوجود آمده بود ، پس از مذاکرات دوستانه به سازمان پیوند خورد و کار در خارج از کشور شکل گسترده تری یافت. همزمان با پیش آمدن ،جنگ، ساحه فعالیت سازمان، از مدارس مکاتب و پوهنتون بسوی روستاها و بازار در شهرها توسعه یافت و پشتوانه اصیل مردمی برای دست بردن به تفنگ بخاطر بر اندازی دولت دست نشانده وقطع ریشه های ستم و تجاوز، بوجود
آمد
در اواخر سال ۱۳۵۷ همراه با خیزش سرخ و انقلابی ملت
در اواخر سال ۱۳۵۷ همراه با خیزش سرخ و انقلابی ملت
مسلمان و قهرمان، به سنگرها شتافتیم . واکنون نیز بعنوان یک بخش از مبارزات اسلامی و رهایی بخش تلاش خود را در وجهههای اعتقادی - سیاسی - نظامی بخاطر انجام رسالت و مسئولیت اسلامی خود، ادامه میدهیم و تا محو
مسلمان و قهرمان، به سنگرها شتافتیم . واکنون نیز بعنوان یک بخش از مبارزات اسلامی و رهایی بخش تلاش خود را در وجهههای اعتقادی - سیاسی - نظامی بخاطر انجام رسالت و مسئولیت اسلامی خود، ادامه میدهیم و تا محو
کامل مظاهر شرک و استکبار هم از پای نخواهیم نشست.
کامل مظاهر شرک و استکبار هم از پای نخواهیم نشست.
وكان حقا " علينا نصر المؤمنين .
وكان حقا " علينا نصر المؤمنين .

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۱۸

تاریخچه سازمان

در اینجا لازم دانستیم که تاریخچه تشکیل و رشد سازمان نصر افغانستان را -هرچند که در این فرصت مجال کار درخور آن را نداشته باشیم- دست کم بطور خلاصه، ذکر نماییم و شرح آن را به وقت دیگری موکول کنیم.

در سال‌های ۱۳۴۷ - ۱۳۴۸ اواخر سلطنت «ظاهرشاه» ( عروسک بی ارادهٔ شرق و غرب) در دل رنجور و یاس زدهٔ ما جرقه‌ای جهید و آتشی بوجود آمد، تا زندگی افسرده، سرد و ساکت جهان یخ بسته از سرمای جهل، ستم، بی‌عدالتی را در شراره‌های آن که از درون جان ما ، سر در آورده بود، گداخته و گرم سازد و با طوفان جهل كوب ستم سوز، برای رهایی مستضعفین (من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون رنبا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها) بپا خیزد و با چنگال‌های پرخون دژخیمان درآویزد و با دژخیم مقاتله کند، تا خواست ستمدیدگان (و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا) در وعدهٔ جزمی خدا ( ادعوني استجب لكم ) جلوهٔ عینی و شهود يابد (و كان حقا علينا نصر المؤمنين).

همان بود که با تعهد اسلامی، احساس برخاسته از درد و قبول مسئولیت در برابر هر آنچه وجود داشت بویژه ارزشهای اسلامی و سرنوشت مردم مسلمان که از همه سو توسط دلقک‌های استعمار، به بازی و مسخره گرفته می‌شد، برآن شدیم که تا در حد امکان برای پاره کردن زنجیرهای اهریمنی و دریدن پرده‌های نیرنگ و قریب شب آوران که بر سیمای تابناک ارزشهای اسلامی کشیده‌اند *می‌کشند و مردم مسلمان را بدنبال آن به اسارت و مرگ تدریجی و *** می کشانند اهتمام ورزیم که (من اصبح ولم بهنم بامور المسلمين بلين بمسلم).

اما، با اعتقاد به این حقیقت که هر کار سیاسی و احیاناُ نظامی‌ای که بر محور باورهای مکتبی (اسلام) استوار نباشد و در **ایندگی فرهنگ **لال اسلامی متکی به (وحی) روشنایی و جهت نیابد، نه به کعبه مقصود بلکه به ترکستان خواهد انجامید، از مبنا شروع کردیم و با درکی که از وضعیت جامعه، موقعیت خود، ابزار و زمینهٔ کار و روش آن داشتیم، به کار ایدئولوژیکی پرداختیم. در سال ۱۳۵۱ که توان کار سیاسی را در خود یافتیم، اولین هستهٔ سیاسی را تحت نام «روحانیت نوین» بوجود آوردیم.

البته روحانیت نوین بر این مبنا نبود که این هسته تنها متشکل از روحانیت است و بس! بلکه بخاطر نیاز شدیدی بود که احساس می شد (ضرورت تغییر اصولی در وضع روحانیت) زیرا، بدنبال سیاستهای استعماری جهت فلج نمودن این بازوی نیرومند مردم، روحانیون نیز از سویی پذیرفته بودند که کار خسرو را به خسرو واگذارند و کار قیصر را به قیصر! و از سوی دیگر میان خود و نسل جوان دیوار برافراشته تا آسمان احساس می کردند و راهی برای آشنایی و آشتی نمی‌یافتند و نسل جوان نیز از روحانیت رمیده و بیگانه ما با اعتقاد به این که تا این دو بازو‌، همکار نگردد و این دو مشت برای کوبیدن برج و با روی خصم‌، بهم گره نخورد، کاری را نمیتوان از پیش برد، روحانیت نوین را بوجود آوردیم .

مبتنی بر آنچه شرح داده شد ، دسته ای از روحانیون و روشنفکران مسلمان بر مطمئن‌ترین پلان استعمار - استبداد (تفکیک طلبه - محصل) تاختند و در اندک زمان قادر شدیم دیوارهایی که در چند قرن میان این دو تیپ شکل گرفته بود، با تغییر انقلابی در بینش و کردار بخش مهم از روحانیت در هم فرو ریزیم . در حدی که انتظارش به آن زودی‌ها نمیرفت و مهره‌های آگاه و ناآگاه استعمار (استبداد - ارتجاع) را دچار سرگیجه ساخت.

با پیوند مدرسه و فاکولته و وحدت طلبه و محصل، درجهت ایجاد تشکیلات اصولی برای بثمر رساندن مبارزات حق طلبانه‌ٔ خود، توان بیشتری یافتیم. لذا از تاریخ ۱۳۵۲ زیر نام «گروه مستضعفین» بکار خود ادامه دادیم.

از سال ۱۳۵۴ پس از تدوین مرامنامه و اعلام مواضع در زمینه های اعتقادی - سیاسی، زیر نام «حزب حسینی» به مبارزات خود ادامه دادیم.

تا پایان سال ۱۳۵۵ مشغول تنظیم کارهای فکری-سیاسی و سازماندهی دو تیپ طلبه و محصل و بطور عمده باسوادان، بودیم و در سطح توده‌های عوام، تنها از طریق تبلیغ وخطابه، کار روشنگری داشتیم.

در سال ۱۳۵۶ بعد تازه ای (نظامی) – که خود را قادر به تدارک مقدمات آن میدیدیم - در مجموعهٔ فعالیت‌های ما افزوده شد و «شاخه نظامی» برای وارد کردن ضربه های نابود کننده بر پیکر رژیم، مشغول فراگیری دانش نظامی گردید .

در سال ۱۳۵۷ کودتای خونین و ننگین ۷ ثور بوقوع پیوست و جو خفقان و پلیسی‌ای که لازمهٔ نظام‌های مبتنی بر مارکسیسم است، ایجاد شد و هر لحظه امکان خوردن ضربه های جبران ناپذیری را بوجود آورد و برای جلوگیری از این ضربه ها «مرکزیت» به خارج از کشور انتقال یافت و بعد از آن از سال ۱۳۵۷ تحت عنوان «سازمان نصر افغانستان» به مبارزات اسلامی خود هرچه پرتلاشتر ادامه دادیم.

ولی بدنبال کودتای ۷ ثور چرخش ـ بسیار زود - سیاست در افغانستان «جنگ مسلحانه» را بر ما تحمیل کرد و پیش از آنکه ما دست به جنگ بزنیم، جنگ ما را به میدان طلبید.

پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ و انتقال مرکزیت بخارج از کشور و انتخاب عنوان سازمان نصر افغانستان دو گروه یکی «روحانیت مبارز» که قبلا توسط یک دسته از علمای انقلابی افغانستانی مقیم نجف اشرف تشکیل یافته بود و دیگری «گروه مستضعفین» که با تلاش طلاب جوان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوجود آمده بود، پس از مذاکرات دوستانه به سازمان پیوند خورد و کار در خارج از کشور شکل گسترده تری یافت.

همزمان با پیش آمدن جنگ، ساحهٔ فعالیت سازمان، از مدارس مکاتب و پوهنتون بسوی روستاها و بازار در شهرها توسعه یافت و پشتوانهٔ اصیل مردمی برای دست بردن به تفنگ بخاطر بر اندازی دولت دست نشانده و قطع ریشه‌های ستم و تجاوز، بوجود آمد.

در اواخر سال ۱۳۵۷ همراه با خیزش سرخ و انقلابی ملت مسلمان و قهرمان، به سنگرها شتافتیم . واکنون نیز بعنوان یک بخش از مبارزات اسلامی و رهایی بخش تلاش خود را در وجهههای اعتقادی - سیاسی - نظامی بخاطر انجام رسالت و مسئولیت اسلامی خود، ادامه میدهیم و تا محو کامل مظاهر شرک و استکبار هم از پای نخواهیم نشست. وكان حقا " علينا نصر المؤمنين .